این روزها سریال «لیسانسهها» به کارگردانی سروش صحت از شبکه ۳ داره پخش میشه. چیزی که زیاد تو این سریال تکرار میشه، اینه که تا یه حرفی در مورد یه سری از مردم و صنفها و اقشار و ارگانها زده میشه؛ فوری یکی میگه حالا بهشون برنخوره؟! بعد اون یکی توضیح میده که نه ما فقط همین یه مورد رو دیدیم و مسئولین خدوم فلان نهاد از این مسائل به دورن و این حرفا.
حتی یه جاش خیلی جالب بود؛ رسید به یکی که فارغ التحصیل ریاضی محض بود؛ خیلی هم سریع همهی محاسبات رو ذهنی انجام میداد. ازش پرسید «تو با این هوشت الآن چکار میکنی؟» گفت مثلاً «تو پیک موتوری کار میکنم!» (یادم نیس دقیقاً چی گفت!) بعد ازش پرسید «یعنی برات کار دیگهای نبود؟» اونم خیلی راحت گفت «چرا همهی دوستای من استاد دانشگاه شدن یا تو مراکز تحقیقاتی شغلهای عالی دارن؛ فقط من خودم خواستم اینطوری بشم!»
تو سریال اینجوری میگن که به در گفته باشن که دیوار بشنوه! میخواست مسخره کنه که آره کار نیست و این حرفا.
تا اینجاش رو من کاملاً موافقم و به نظر منم جامعه، اصلاً طاقت نقد شدن رو نداره و این درست نیس که تا در مورد یه موضوع حرف زده میشه؛ کلّی سر و صدا بلند میشه. اما چیزی که من میخوام در موردش حرف بزنم، نقطهی برعکس ماجراس! چندین ساله که از طرف کارگردانا و هنرپیشهها میشنوم که میگن نمیشه کار انتقادی ساخت و همهی سریالا خنثی شدن و تا یه چیزی بگی، فوری به مسئولش برمیخوره و بیانیه میده علیه صدا و سیما؛ یا اگه مثلاً از یه لهجه تو سریال استفاده کنی؛ مردم اون منطقه، تلویزیون رو زنگ بارون میکنن که چرا به ما توهین کردید و…
نمونههاش: پایتخت سری اول، برنامهی فیتیلهها و اعتراض آذریها، سریال در حاشیهی مهران مدیری که قرار بود ۹۰ قسمتی باشه ولی بهخاطر اعتراض دکترها ۳۰ قسمتی شد!، سریال سرزمین کهن که ۵ قسمت ازش پخش شد و به خاطر اعتراضها، بقیهش به فنا رفت! و…
اما سؤال اینجاس که مگه خود بازیگرا و فیلمسازا سعهی صدرشون بالاس و انتقاد پذیرن که انتظار دارن مردم هم باشن؟!
یادمه چند سال پیش کامران نجفزاده تو ۲۰:۳۰ یه گزارش رفت دربارهی حقوق بازیگرا تو سینما. بیچاره رو انقدر نقد کردن که فرداش مجبور شد یه گزارش دیگه بره و با مرحوم داود رشیدی و بقیه مصاحبه کنه که یه کم فضا تلطیف بشه.
یا سر داستان حرفهای مرحوم فرج الله سلحشور که دربارهی فساد تو سینما گفته بود؛ یادتونه که چطور باش برخورد کردن؟! من اگه بودم ادبیات ایشون رو استفاده نمیکردم (گرچه خودش بعداً تکذیب کرد) ولی مسئلهی من، نوع برخورد اهالی سینما با این حرفا بود.
سینمایی که مدام از نبود فضای آزاد حرف میزنه و دغدغهش اینه که بشه آثاری تولید کرد که جامعه قشنگ بپذیردش و نقداش رو به جون بخره؛ خودش اینطوری با یه انتقاد برخورد میکنه؟!
جالبه که حرفهای ایشون راه رو باز کرد که بقیه بتونن راحتتر از فساد اخلاقی تو سینما حرف بزنن. چیزی که قبلاً جرئت گفتنش وجود نداشت. مثلاً این مطلب رو بخونید. (منظورم از فساد و ابتذال، فقط بیحجابی و دست زدن به همدیگه نیس؛ منظور دقیقاً فساد جنیسه! البته بازم منظور این نیس که کل سینما فاسده؛ ولی توش هست!)
حتی در مورد همین حجاب هم کسی حق نداره بهشون بگه بالای چشت ابروئه! مثلاً گشت ارشاد اگه بیاد به حجاب مردم عادی گیر بده؛ اشکالی نداره ولی اگه یه وقت به چند تا بازیگر در مورد این مسئله تذکر داده بشه؛ دیگه واویلاس!!
به اینا اضافه کنید ماجرای جشن حافظ و دیوث رو! بازم میگم اگه من باشم از این الفاظ برای انتقاد استفاده نمیکنم؛ ولی یادمون نره اون هفتهنامه یه حدیث از پیامبر و امام صادق رو نوشته بود!!
خب یکی بیاد قشنگ جواب بده و مثلاً سند بیاره که احادیث ذکر شده مشکل روایی دارن؛ یا اصلاً خود عکسها رو انکار کنه! یا نه بگه هم حدیثها و هم عکسها درستن، ولی این عکسها -به این دلایل- مصداق بیغیرتی نیستن، پس کلمهی دیوث در موردشون صدق نمیکنه؛ یا اصلاً بگه هم عکسها درستن، هم احادیث صحت دارن؛ هم واژهی دیوث در موردشون صدق میکنه، اما تو شرایط جامعهی الآن وقتی از این کلمه استفاده میکنی، ممکنه نتیجهی عکس بگیری؛ پس این راه خوبی برای انتقاد از بدحجابی نیس… بالآخره یکی از ایناس دیگه، درسته؟! اما به جای جواب منطقی، فقط سر و صدا و هوچی بازی رو میبینیم!
به اهالی سینما پیشنهاد میشه یه سوزن به خودشون بزنن؛ بعد انتظار داشته باشن بقیه جوالدوزشون رو قبول کنن!
من تصورم میکنم شاید حتی طاقت پذیرفتن همین مطلب بالا هم وجود نداشته باشه! یعنی کسی حق نداره بگه چرا انتقاد پذیر نیستید!!
حتی من حق ندارم بگم چرا «صحنه» لیسانسهها با «پشت صحنه» لیسانسهها فرق داره!
یا اینکه اجازه ندارم بگم وقتی ابوالحسن داوودی و طناز طباطبایی با هم نامحرم هستند؛ چطور انقدر راحت به هم دست میزنن و پشت هم رو لمس میکنن! و اینکه چطور بدون اینکه احساس کنن این مسئله ممکنه سوءتفاهمی ایجاد کنه، این فیلم رو به طور رسمی تو پشت صحنه فیلم سینمایی رخ دیوانه قرار میدن! (فیلمش رو همین پایین ببینید…)
برچسبها: سریال لیسانسهها، سروش صحت، آزادی بیان، وضعیت انتقاد در جامعه، عدم سعه صدر در بین اقشار مختلف، تکیه کلام سریال لیسانسه ها، به کسی برنخوره در سریال لیسانسهها، نبود شرایط نقد در ایران، عدم انتقاد پذیری اهالی سینما و تلویزیون ایران، بیانیه بر ضد صدا و سیما، اعتراض و انتقاد به تلویزیون، استفاده از لهجه های مختلف در سریال های تلویزیونی، اعتراضات به سریال پایتخت، دست زدن ابوالحسن داوودی به طناز طباطبایی، توقف پخش سریال در حاشیه، ممنوع الکاری عموهای فیتیلهای، ماجرای سریال سرزمین کهن کمال تبریزی، گزارش کامران نجف زاده در بیست و سی، حقوق و درآمد بازیگران و هنرپیشهها، مصاحبه فرج الله سلحشور و آنجلینا جولی، فاحشه خانه، فساد در سینمای ایران، ابتذال در سینما، فساد اخلاقی سینماگران، اعتراض بازیگران به ابتذال در سینما، بی حجابی در سینما، بدحجابی در فیلمسازی، انتقادات به مطلب دیوث کیست، هفته نامه یالثارات، جوابیه به مطلب هفته نامه یالثارات، دست زدن ابوالحسن داودی و طناز طباطبایی به هم، تشویق داودی در مورد طناز طباطبایی، تنها جایی که ابوالحسن داودی طناز طباطبایی را تشویق کرد، دست زدن بازیگران سینما به همدیگر، دست زدن مرد به زن، تشکر ابوالحسن داودی از طناز طباطبایی، پشت صحنه رخ دیوانه، صحبت های طناز طباطبایی در پشت صحنه رخ دیوانه
2 دیدگاه دربارهٔ «به کسی برنخوره لطفاً! حتی سینماییها!»
به نظر من سینمای ما خیانت زیادی به کشور کرده. اصلا هم با توهین به شخص یا اشخاص موافق نیستم.
“باید از زمانی ترسید که گناهان عادی جلوه داده شوند.” و الان همین اتفاق افتاده . مردم گناه می کنن و نه تنها خجالت نمی کشند؛ بعضا افتخار کرده و آن را برای دیگران هم انتشار می دهند… “شما هم امتحان کنید”
من واقعا شرم دارم که مسلمانان و غیر مسلمانان کشورهای غربی (۹۰ درصد ) از فضای مجازی برای گسترش علم و اعتقادات خودشون استفاده می کنند اما ما “بماند…”
اخخخخخ کاش میشد سازنده فیلمو خفه کنم .متاسفم براش..هرچیزی حدی داره..نه از برنامه کتاب باز شبکه نسیمش ن از این سریال مضخرفش ک ابروی هرچی مرده رو برده خصوصا تحصیل کرده هارو و حالا مردا شدن مایه تمسخر خانوما و هه جالب اینجاست و البته باعث تاسف که خود مرد ها هم میخندن بهش..هه