هر اتفاقی یه عقبهی تدریجی میخواد. یعنی یه دفه نمیشه یه قانون لحظهای تصویب کرد.
رضاخان احتمالاً فکر میکرد برای پیشرفت کشور باید مث باختریا رفتار کرد. اون برای اینکار مراحل مختلفی رو طی کرد.
اولین مرحله جذب حمایت مردم بود. وقتی وزیر جنگ و نخست وزیر احمدشاه قاجار بود، برای اینکه به قدرت برسه، شرابفروشیا و قمارخونهها رو بست. از اون بامزهتر این بود که پابرهنه میرفت بین عزادارای امام حسین و رو سر خودش کاهگل میریخت.
اما بعد که به قدرت رسید و پاش سفت شد کمکم شروع کرد به اذیت کردن. (خصوصاً بعد از ملاقات با امانالله خان پادشاه افغانستان (۱۳۰۷) و آتاتورک پادشاه ترکیه (۱۳۱۳))
مثلاً برای عزاداری امام حسین اول یه ذره محدودیت گذاشت و روزهای تعطیل عزاداری محرم رو کم کرد. بعد گفت سینهزنی ممنوع، ولی روضه خوندن اشکال نداره؛ البته به شرطی که مردم رو میز و نیمکت بشینن!! (۱۳۱۴) بعدم روضه خونی و کلاً عزاداری رو ممنوع کرد. (۱۳۱۶)
یکی دیگه از چیزایی که باید عوض میشد وضع ظاهری و لباس پوشیدن مردم بود. سال ۱۳۰۷ قانون لباس متحدالشکل و کلاه پهلوی تصویب شد. بعد کم کم شروع کردن به اینکه تو ذهن مردم، مسئلهی بیحجابی رو جا بندازن. جاهای مختلف از کسایی که کشف حجاب میکردن حمایت میشد. حتی خانوادهی خود رضاخان لحظهی تحویل سال ۱۳۰۷ تو حرم حضرت معصومه کشف حجاب کردن!
این ماجراها ادامه داشت تا فروردین ۱۳۱۴ که تو جشن شیراز چند تا دختر میرن رو صحنه و بعد از کشف حجاب، بزن و برقص راه میندازن. بعد از اون هم تو جشن فردوسی مشهد و تهران کشفک حجابی اتفاق میافته. بعدش هم به این نتیجه میرسن که کلاه پهلوی خوب نیس و باید کلاهمون شبیه فرنگیا بشه؛ یعنی کلاه شاپو!
به نظر نمیرسه رضاخان انقدر سادهلوح بوده باشه که فقط به فکر تغییر ظاهر لباس مردم باشه. اون میدونسته با تغییر ظاهر و شبیه شدن به آدمای دیگه، فکر و فرهنگ مردم هم عوض میشه.
مردم مذهبی و علما میبینن اینجور که بوش میآد داره یه اتفاقاتی میافته. به خاطر همین، ۸ تیر ۱۳۱۴ آیتالله حاج آقا حسین قمی میره تهران که در مورد اتفاقات اخیر با رضا شاه مذاکره کنه؛ اما ایشون رو تو ری محصور و بعد تبعید میکنن. قبلشم که سید حسام الدین فالی تو شیراز دستگیر میشه. بعدشم که تو شهرهای مختلف آخوندا منبر میرن و سخنرانی میکنن.
خلاصه قضیه داغ میشه و تو مسجد گوهرشاد هم چند بار سخنرانی میشه و چند تا واعظ هم دستگیر میشن. اما صبح ۲۰ تیر ۱۳۱۴ قزّاقها اومدن تو کار و به طرف مردم شلیک کردن. یه سری کشته و زخمی شدن. اما جمعیت مردم بیشتر شد که کمتر نشد.
نصف شب (یعنی ۲۱ تیر) سربازای رضاشاه ریختن تو مسجد گوهرشاد و هر کی رو تونستن کشتن. بعضیا ۲ هزار کشته رو روایت کردن و بعضی جاها عدد خیلی بیشتر از این گفته شده. اکثر اینا رو هم به صورت دستهجمعی تو خندق ریختن و با اینکه بعضیاشون زخمی بودن؛ ولی روی همهشون (زنده و مرده) خاک ریختن.
اسم این اتفاق رو چیزی جز جنایت میشه گذاشت؟! برای اینکه واقعیتش رو لمس کنید، از دل تاریخ درش بیارید و تصور کنید همین الآن یه سری بریزن تو یه مسجد و ۲۰۰۰ نفر رو بکشن!!
از همه جالبتر اینه که چند ماه بعد، یعنی ۱۷ دی ۱۳۱۴ رضاشاه بدون اعتنا به حمّام خونی که راه انداخته بود و اینکه مردم برای چی جونشون رو از دست دادن، رسماً قانون کشف حجاب به صورت اجباری رو اعلام کرد.
به خاطر این اتفاق عجیب و باورنکردنی و کشته شدن چند هزار نفر آدم بیگناه، چند سال پیش، شورای فرهنگ عمومی، روز ۲۱ تیر رو روز «حجاب و عفاف» نامگذاری کرد.
برچسبها: ارتباط قیام گوهرشاد و روز حجاب، دلیل نامگذاری روز حجاب، روز ۲۱ تیر، جنایت و قتل عام مسجد گوهرشاد، چرا ۲۱ تیر روز حجاب و عفاف است، ماجرای کشف حجاب در ایران، لباس ملی و کلاه پهلوی، آغاز بر سر گذاشتن کلاه بینالمللی و کلاه شاپو در ایران، جشن هزاره فردوسی، جشن شیراز در زمان رضاخان، کشف حجاب زن رضاشاه در حرم حضرت معصومه، ممنوع شدن عزاداری در زمان رضا قزاق، گور دستهجمعی مردم مشهد، ماجرای قتل عام مسجد گوهرشاد به زبان ساده