استدلال کردن فقط این نیس که مثلاً بگیم «من زدم تو گوش تو، گوشت درد گرفت؛ پس من باعث گوش درد تو هستم»؛ یه نوع استدلال هم داریم که بهش «استقرا» گفته میشه. یعنی از چیزای جزئی به کلی برسیم.
خب، استقرا خودش دو نوع دارم: ۱. درسته و تام، ۲. ناقص.
استقرای تام، وقتیه که اجزاء کم و محدود باشن و بشه شمردشون. مثلاً تو یه کلاس ۱۵ نفره، میبینیم تک تک دانشآموزا تخس و بیادبن. نتیجه میگیریم که همهی دانشآموزای این کلاس بیادب و خود نشورن!
استقرای ناقص، وقتیه که اجزاء مورد بررسی خیلی زیاد یا نامحدود باشن. اینجاس که از «مشت نمونهی خروار» استفاده میکنیم. مثلاً برای یه سوپری، بار برنج رسیده، مغازهدار که نمیتونه دونه دونه گونیارو باز کنه؛ میآد دو سه تا رو باز میکنه میبینه برنجش به درد میخوره یا نه. از دیدن همون دو سه تا، یه وقت میبینی ۳۰ تا گونی میخره.
یعنی با خودش استدلال میکنه: «دو سه تا از گونیا خوب بودن، پس همهی گونی برنجا خوبن.»
از این روش خیلی تو زندگی استفاده میکنیم؛ خیلی جاها هم به درد میخوره. حتی علم تجربی روی همین استقرای ناقص بنا شده. مثلاً دانشمندا که تمام آبهای کرهی زمین رو آزمایش نکردن، فقط یه سری محدود رو تست کردن، دیدن در سطح دریا، آب تو ۱۰۰ درجه به جوش میرسه. پس نتیجه گرفتن که آب به طور کلّی در سطح دریا تو ۱۰۰ درجه به جوش میرسه.
خب، مغالطهی «تعمیم شتاب زده» دقیقاً از همین «استقرای ناقص» شکل میگیره!
یعنی ما به اشتباه، چند نمونهی کوچیک رو به یه کلّ بزرگ نسبت میدیم. مثلاً یه آدم میانسال نگاه میکنه چهار تا جوون نشستن کنار خیابون با گوشیشون بازی میکنن و سیگاری میکشن و قه قهه میزنن؛ طرف عصبانی میشه میگه جوونای مملکت به فنا رفتن! یا برعکسش! همون جوونا این مرده رو میبینن میگن: این قدیمیها هیچی حالیشون نیست!
تو همهی جوونا رو تک تک شمردی و دیدی که به فنا رفتن که اینطوری میگی؟! یا تو همهی قدیمیها رو از نزدیک دیدی و باشون حرف زدی که فکر میکنی چیزی نمیفهمن؟! یعنی حتی یه نفر هم پیدا بشه که اینطور نباشه، حرف ما نقض میشه.
پس اگه یه معلم رو دیدی که پارتیبازی کرد و به پسر برادرش نمره داد، نباید بگی همهی معلما اینطورن؛ اگه ۴ تا نونوایی نون خمیر میپزن، نباید بگی نونواها خمیر حرومکنن؛ اگه یه آخوند دیدی که بداخلاق بود، نباید بگی آخوندا مغرورن؛ اگه یه بازیگر تو پارتی شبانه دستگیر شد، حق نداری بگی همهی بازیگرا فاسدن، اگه چند تا مسئول حقوق نجومی گرفتن، نمیشه گفت مسئولای کشور به فکر مردم نیستن و هرچی مسئول داریم در حال خوردن و کندن از مردمه، اگه یه سری از دخترا دوس پسر دارن و قلیون میکشن و… حق نداریم بگیم دخترای امروز خراب شدن… ترکا فلانن، لرها بهمانن، گرجها اینجوریان، تهرانیها اونطوریان…
اما میشه همهی حرفای بالا رو زد؛ چطوری؟! اول جملهها «بعضی» بیاریم: بعضی از کارمندا رشوه میگیرن، بعضی از بازاریها مال حروم میخورن، بعضی از پسرا چش چرونن، بعضی از چادریها حیا ندارن و…
یه راه دیگهش هم اینه که استثناش رو بگیم: قرآن میگه «انّ الانسان لفی خسر» یعنی آدم در حال ضرر و زیانه؛ اما بعدش استثنا میکنه و میگه «الّا الذین آمنو و عملوا الصّالحات…» به غیر از کسایی که ایمان دارن و کار خوب میکنن…
پس درسته که بعضی جاها از استقرای ناقص – به درستی- تو زندگی استفاده میکنیم؛ اما این استقرا یقینآور نیست و خیلی وقتا باعث اشتباه میشه. حتی تو شمارشهای زیاد. مثلاً قبل انتخابات تو نظرسنجیها میبینی آقای الف از همه بالاتره؛ اما روز انتخابات، آقای ب رأی میآره! این یعنی استقرای تام از استقرای ناقص میبره!
راستی یه مغالطه هم داریم به اسم «گزاره بدون سور» که من تو مطلب بالا جاش دادم ولی اسمی ازش نیاوردم! بین خودمون بمونه!
برچسبها: مغالطههای رایج، روش فریب دادن مردم، راه های گول زدن آدما، مغالطه تعمیم اشتباه، مغالطه تعمیم شتاب زده، مغالطه استقرای ناقص، مغالطه گزاره بدون سور، مغالطه مشت نمونه خروار، بخش مغالطات منطق، مغالطه به زبان ساده، یادگیری مغالطه های شایع در بین مردم
2 دیدگاه دربارهٔ «آموزش مغالطه – تعمیم شتاب زده (مشت نمونه خروار)»
آقا حرف شما درسته ولی وقتی میبینیم از ده تا جوانی که تو کوچه خیابون بهمون میخورن فرضا هشتاشون ظاهر خرابی دارن ، میگیم جوان ها خراب شدن و منظورمون اینه که اکثریت جوان ها خراب شدن و چون انتظار نداشتیم حتی از ده تا جوان یکیشو اینطوری ببینیم ،
یعنی وقتی ما انتظار داشتیم از ده تا جوان فرضا هر ده تاشون یا حدقل نه تاشون ظاهر سالمی داشته باشن و با نتیجه ی مخالف انتظارمون روبرو میشیم پس چی بگیم ؟
الان یکی میگه مثلا من رفتم سه تا اداره ، توی سه تاشون هم اذیت شدم ! بیاد بگه خوب من که تک تک کارمندای اداره رو بررسی نکردم شاید یکیشون خوبه ؟!
خب اصلا خوب باشه به من چه ؟ مهم اینه کار منو راه ننداختن !
مثلا شما نوشتی اگه چند تا مسئول حقوق نجومی گرفتن حق نداری بگی همه مسئول ها حقوق نجومی میگیرن !
خب درسته ، از نظر منطقی حرف شما درسته ولی از نظر منظوری وقتی ما انتظار داریم حتی یک مسئول حقوق نجومی توی این انقلاب نگیره و میبینیم لیست های هزار نفری در میاد بیرون که فلان مسئولین دارن مملکتو از ریشه میخورن هیچ ! به بقیه هم میفروشن چیکار کنیم ؟
البته بنده این مطالب رو زیاد باور نمیکنم و حتی اگه صحت هم داشته باشه مال همون دار و دسته ی دنیا طلبی هستش که نفوذ کردن و نه مربوط به رهبری و …
هر چند خیلی حرف ها هم پشت سر رهبری میزنن ، مثلا میگن بچه اش رفته انگلیس نمیدونم فلان میلیارد دلار هزینه کرده بچه دار نمیشده بچه دار بشه ، یا مثلا مقام آیت الله بودن بهش نمیدن مقام رهبری واسه همین میره قم و … ! یا مثلا اینقدر پول توی بانک داره که ثروتمندترین فرد جهانه !
گناهش گردن کسایی که میگن ولی به نظر بنده خوبه کسی به این شایعات جواب بده و بی جواب نمونن و لااقل یه تکذیبی بشن !
ممنون .
خب ما باید یاد بگیریم منطقی حرف بزنیم نه منظوری! کلی حرف زدن درست نیست. هدف نوشته بالا همینه.
در مورد شایعات هم همیشه باید به این نگاه کرد که شایعه رو کی میگه و منبعش کجاس! شما به این فکر کنید که با یه نفر مشکل دارید و میخواهید اون رو تو نظر مردم منفور کنید. از چه شایعاتی استفاده میکنید؟
وقتی این طوری فکر کنیم تشخیص شایعه و راست از هم خیلی راحت میشه.
ما با یه گروهی طرف هستیم که وقتی قراره مسئولای غرب پرست بیان سر کار، با این که همه میدونن زندگی اشرافی دارن ولی میگن اشکالی نداره، اتفاقاً کسی خوبه مدیر باشه که حسابش پر پول باشه و سیر!
اما وقتی آدمای به درد بخور و انقلابی قراره بیان سر کار، تو دهن و ذهن مردم شایعه میندازن که این عروسی میلیاردی میگیره و املاک نجومی داره و…
اگه زندگی اشرافی بده، چرا برای اون مسئولا که با شما همفکرن میگید خوبه! اگه زندگی اشرافی خوبه، چرا به این مسئولا که میرسه بد میشه!