آخرای زمستون ۸۵ بود. من یکی دو تا نشریه داده بودم و یه کم تجربه پیدا کرده بودم. یه روز خانم اُنیکآزه -مسئول وقت بخش نشریات دانشگاه اصفهان- بهم گفت آقای رشیدی، میخوان چند نفر از بچههای نشریات جمع شن و یه نشریه، ویژهی همایش فردا درست کنن. اگه اشتباه نکنم، اون سال، به اسم پیامبر اعظم (ص) نامگذاری شده بود و همایش خرد جاودان هم تو این زمینه بود.
من که کلّهم داغ بود قبول کردم که خودم کارش رو انجام بدم. آقای رشیدی یکی از تهموندههای اصلاحطلب ادارهی امور فرهنگی بود که مسئول اجرایی همایش «خرد جاودان» هم بود. به نظرم بیشتر میخواست همایش رو زیر سؤال ببره تا اینکه اجراش کنه! چون مدام بهم گفت من یه نشریهی انتقادی یا طنز میخوام که علاوه بر اینکه گزارش همایش رو بده، چیزای جالب و طنز هم ازش بنویسه. من اون موقع به این چیزا فکر نکردم و گفتم اینم یه تجربهس. پس انجامش میدم.
همایش قرار بود ۲ روز انجام بشه. روز اول من ازش عکس و مطلب تهیه کنم و روز دوم یه نشریهی تک برگ چاپ کنم بذارم جلوی سالن تا دانشجوها بردارن و بخونن. روز اول، صبح زود رفتم تو سالن و قلم و کاغذ به دست آمادهی شکار بودم. چون دوربین دیجیتال نداشتم، رشیدی دوربین شخصیش رو هم برام آورد و شروع به کار کردم. تا حدودای غروب کارم تو همایش طول کشید و شبم رسیدم خونه و از همون لحظه شروع کردم فایل Word نشریه رو درست کنم تا فردا بدم برای چاپ.
فردا صبح رفتم تو بخش نشریات، برگهی زیراکس رو گرفتم بردم که بدم مدیر امور فرهنگی امضا کنه؛ آقای شیراوند (مرد همیشه در صحنهی امور فرهنگی که برای من بیشتر «ریشآوند» به نظر میرسید!) جلوم رو گرفت و گفت این چیه؟ گفتم نشریهی مخصوص همایشه. نگاه کرد دید این اصلاً تو همایش علمی قابل پخش نیست! (الآن از نظر خودمم همینطوره!) ازم گرفت و گفت باید به آقای بیدهندی (معاون فرهنگی دانشگاه) نشون بدم؛ اگه ایشون تأیید کرد چاپش کن.
خلاصه رفتیم پیش بیدهندی. بیدهندی از من بدش نمیاومد، شاگردش هم بودم. اتفاقاً وقتی تو نشریه، عکس یکی از استادا که تو جیبش آبمیوه گذاشته بود رو دید، کلّی هم خندید؛ ولی گفت این رو نمیشه تو همایش پخش کرد و من موافق نیستم. هی گفتم من از خودم درنیاوردم و آقای رشیدی بهم گفته بود و دیروز از صبح تا نصف شب کلّی براش زحمت کشیدم. گفت میتونی بعداً تو نشریهی مجلّهایت چاپش کنی، ولی الآن نمیشه.
بعدم مغموم و مظلوم رفتم نشستم تو واحد نشریات. دیدم رشیدی هم اونجاس. گفتم آقای بیدهندی اجازه نفرمودند! رنگش پرید! اولش گفت اشکال نداره و متأسفانه شرایط همینه و اینا، بعد اصلاً شروع کرد به حمله به من که «البته نشریهت خیلی بالانس نبود و بالا پایین داشت. یه جاش خوب بود، یه جاش بد.» ولی وقتی بهش گفتم این خواستهی خودت بود و دیروز گفتی یه جا طنز بنویس، یه جا جدی، دیگه ساکت شد.
خلاصه اون روز نتونستم پخشش کنم؛ ولی نامردی نکردم و چند ماه بعد تو یه شمارهی دیگه از نشریهم گذاشتمش. اما اون نشریهی تک برگ که حاصل تلاش یه روزهی من بود، این بود: (روی عکسها کلیک کنید واضحتر میتونید بخونید)
برچسبها: همایش ملی خرد جادوان، برگزاری همایش در تالار پیامبر اعظم دانشگاه اصفهان، دکتر یحیی یثربی در دانشگاه اصفهان، نگاه طنز و انتقادی به برگزاری همایش و سمینارها در کشور، کنفرانسها و سمیناهارهای بیهود و بدون بازدهی، عکس های طنز از یک همایش علمی