جریان اینطور بود که آقای حاتمیکیا اسفند سال پیش گفته بود:
«بین آنچه که مردم میخواهند و آنچه بچههای سینما میگویند فاصله است. سینما برای من بت نیست. فرش قرمز برای ما مسیر خون است. ما با چیزهای عجین بودیم که نمیتوانیم از آن دست بکشیم. کجاست قلمهایی که با قدرت پای این بحثها بایستد. زمان زیادی است که مجله و روزنامه نمیخوانم چون احوالشان با من یکی نیست. اگر دیر اقدام کنیم و توجهای نداشته باشیم اوضاع بدتر میشود. اوایل انقلاب فیلمهای خانوادهای داشتیم و مسئله جامعه در آن بود؛ اما الان کاملا پاکسازی شده است. استاد اعظم این جنس نگاه آقای کیارستمی است و تأسی از این نوع نگاه تا دلتان بخواهد وجود دارد و عدهای میتوانند در کشوری که ۱۲۰۰ کیلومتر در آن جنگ میشود را نبینند و دنبال دفترچه مشقشان بروند.»
آقای کیارستمی هم ۶ ماه پیش تو جلسهی پرسش و پاسخ با دانشجویان دانشگاه سیراکیوز آمریکا گفته بود:
«یک هفته قبل از اینکه اینجا بیایم یکی از فیلمسازانی که سالها فیلم جنگی ساخته (اشاره به ابراهیم حاتمی کیا) فیلمهای پرهزینه جنگی و البته با مخاطب کمتر- برای اینکه مخاطب ایرانی دیگر حوصلهی جنگ نداشت، بنابراین بودجههای خیلی سنگین میگیرد و فیلمهای جنگی میسازد، گوش من را پیچانده بود که زمانی که ما داشتیم میجنگیدیم کیارستمی داشت دنبال دفترچهی دوستش میگشت. «خانه دوست کجاست» یکی از پربینندهترین فیلمهایی بود که من ساختم، درواقع همه جای دنیا آن را میشناسند. «خانه دوست کجاست» ماندگار شد چون راجع به یک ارزش انسانی صحبت میکرد؛ اما فیلمهای تو نماند چون تو راجع به یک پریودی از تاریخ ایران حرف زدی که تازه آن پریود هم به هیجان آورد بچه ها را. احمدپور (شخصیت اصلی فیلم خانه دوست کجاست) رفت پس داد دفترچه را، اما تو به هیجان آوردی و احمدپورهای دیگر رفتند در جنگ و کشته شدند و حالا پس از سالها میشود راجع به آنها فکر کرد که آنها چهطوری از بین رفتند. در یک جنگی که هیچ مفهومی نداشت.»
تا اینجا زیاد بلبشو و گرد و خاک رسانهای اتفاق نیفتاده و خیلیها اصلاً از رد و بدل شدن این حرفها، خبر نداشتن. تا اینکه تو جشنواره مقاومت امسال، حاتمیکیا میگه:
«عزیزی یا عزیزکردهای حرفهایی زد و شهدا را قربانیان جنگ دانست. مصاحبه این فرد را چند بار دیدم که نکند اشتباه کرده باشم. البته من از قبل میدانستم یک جریانی هست که نسبت به جنگ بیاعتنا است. من معتقدم آن کسانی که بهعنوان مسئولین وقت هستند از استاد خودم آقای بهشتی که من را بهسمت جنوب راهی کرد و او را بهسمت شمال فرستاد، او را تشویق کرد که در شمال باشد و من را در گرد و غبار جنوب در جنگ باشم… الآن استاد اعظم ما نسبت و نگاهش نسبت به شهدا اینگونه است. من از وزیر، رئیس جمهور، ایوبی و جعفریجلوه توقع دارم نظرشان را نسبت به این نگاه بهصراحت بگویند. اینجا جشنوارهی مقاومت است، رنگ و بوی آن مشخص است و اینجا خانواده شهدا هستند که من قربان قدمهایشان بروم. امیدوارم خدا این قوت و امید را به من بدهد و دعای خیر این عزیزان پشت من باشد که اعتنا به این حملهها نکنم، چرا که من عزتم را از اینها که نمیگیرم. من توقع دارم بهعنوان آدمهایی که در جنگ بودهاند، آقای ایوبی شما در جنگ بودید! شما بچهها را دیدهاید و شهدا را میشناسید، اگر نظر ندهید و نگاه خودتان را مشخص نکنید، اگر این میزان و فرقان مشخص نباشد من معتقدم در دولتی حرف میزنم که در آن نفاق است. دعا کنید که بهخون همین شهدا آن افرادی که این خونها را نمیبینند، رسوا شوند.»
در جواب به این حرفهای اخیر حاتمیکیا، ایوبی و کیارستمی شعر و شاعری رو در پیش گرفتند! کیارستمی گفت:
«گر خسته دلی نعره زند بر سر کویی / عیبش نتوان گفت که بی خویشتن است او»
آقای حجت الله ایوبی، رئیس سازمان سینمایی هم تو صفحهی شخصی خودش نوشت:
«تقدیم به همهی کسانی که از من واکنش میخواهند: «خدایا مرا طاقت جرح نیست و ترا حاجت شرح نیست” و اینکه خداپرستی آنست که خودپرستی را رها کنی.»
و بعد از چند روز مصاحبهای از حبیب احمدزاده (نویسنده)با کیارستمی منتشر شد که خلاصهش این بود:
کیارستمی: «نه آنکه نمیخواهم فیلم جنگی بسازم. میخواهم؛ اما در صورتی که بتوانم آن را در فرم کاری خودم بسازم. من در فیلمسازی توانایی ادارهی یکی دو سه نفر بیشتر را ندارم و در صحنههای خودم و در هیچ کدام از فیلمهایم بیشتر از دو سه نفر آدم نداشتهام… من مخلص آن جوان زعفران کاری هستم که از خراسان آمده و برای نجات مملکت جنگیده است… ما همه نسبت به رزمندگان دین داریم، من تصور نمیکنم حتی کسانی که ضد انقلاب هستند چه داخل و چه خارج ایران، بتوانند در این دین شک بکنند. چند شب پیش در تلویزیون دیدم که متاسفانه مجری با لحن هیجانی که همه را تحریک میکرد، میگفت که من نسبت به حماسهیی که این جوانان خلق کردند، وفاداری نداشتم و پیشنهاد کرد که اگر کیارستمی پوزش بخواهد و بگوید که این یک اشتباه لفظی بوده، قضیه به سرانجام خواهد رسید. ولی من نفهمیدم بابت چه باید پوزش بخواهم وقتی چیزی نگفتم که در نفی این حماسهآفرینان باشد… همینطور که گفتم من جنگ را اساساً بیهوده میدانم و به این نمیشود شک داشت. اما مسئول جنگ کسی است که آغازش میکند نه کسی که دفاع میکند. بله هنوز هم میگویم و از این جمله خود ذرهای عقبنشینی نمیکنم که ما درگیر جنگی شدیم که هیچ مفهومی نداشت. اما این جنگ به ما تحمیل شد و نمیخواستیم درگیر این جنگ بیمفهوم شویم. درست است که هردو طرف در جنگ سهیم هستند؛ اما مسئول کسی است که آغاز میکند… متاسفانه سالهاست که فیلم جنگی ایرانی ندیدهام. آن فیلمهای اولیه را که دیدم یادم است که همهی آنها خارج از این دستورالعمل و قاعدهیی بود که گفتم. آنها فیلمهایی بودند که بیشتر قهرمانپردازی میکردند؛ درهیچ کدام از آنها فرضاً بچههای زعفرانکار خراسانی را که من دربارهی آن با تو صحبت کردم، ندیدهام. همان بچههایی که من بعضی وقتها که برای خرید خانه بیرون میروم، یک سری هم به آنها در همین امامزاده علیاکبر خودمان میزنم. آنها ردیف کنار هم آرمیدهاند و عکسهای آنها در جعبه آینه به تو لبخند میزند. من هیچ تصویری از این بچهها، در فیلمهای جنگی که آن زمان ساخته شدند هرگز ندیدم. متاسفانه فیلمهای جنگی ما کپیبرداری سخیف و پیش پا افتاده از سینمای آمریکا است که خودشان هم دیگر آن فرمولهای کهنهشده را کنار گذاشته اند…مگر میتوان ارادتمند کسانی نبود که در آن جنگ شهید شدند و این رفاه نسبی را برای ما فراهم کردهاند. اظهار علنی این چیزها به قول شما ریا محسوب میشود. چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است. آن رزمندهها کار انسانی خودشان را انجام دادند و من چرا باید حرکت آنها را زیر سئوال ببرم. همین الان هم خجالت میکشم وقتی میگویم نسبت به اینها مدیونم. خجالتآور است چون میرود در باب دیگری که من مثلا ترسیدهام و از روی ترس این حرفها را میزنم…»
این وسط هم هزار تا سایت اومد وسط و خلاصه هر کی از ظن خودش یه چیزی پروند. مثلاً آقای زیباکلام تو صفحهی شخصیش نوشت:
«من سعی میکنم انگیزههای قیام و صدور حکم جهاد حاتمیکیا علیه کیارستمی را درک کنم. اگر هم نمیفهمم سعی میکنم به خودم بقبولانم. به خودم بقبولانم که مشکل حاتمیکیا با کیارستمی درد اعتقادات دینی و غیرت جنگ و جبهه است؛ و نه انگیزههای دیگر. مثلاً نفرت حاتمیکیا از کیارستمی بهواسطهی این نیست که جناب حاتمیکیا یک کارگردان دولتی است و «چ» را با هزینهی میلیاردها تومان رانت حکومتی ساخت. درحالیکه کیارستمی هر چه هست ریزهخوار رانتهای دولتی نیست و از بیتالمال ارتزاق نمیکند. به خودم میقبولانم که بغض و کینهی حاتمیکیا صرفاً بهواسطه ناسپاسی کیارستمی به جنگ و جبهه است و ربطی به موفقیتهای جهانی کیارستمی، جعفر پناهی، اصغر فرهادی یا بانو رخشان بنیاعتماد ندارد. به خودم میقبولانم که دلخوری حاتمیکیا بهواسطه آن نیست که او صرفاً در جشنوارههای حکومتی داخلی موفق به اخذ سیمرغهای بلورین و جوایز دیگر میشود. به خودم میقبولانم که واقعاً همه مشکل حاتمیکیا جنگ و جبهه است؛ و جنگ و جبهه مثل خیلیهای دیگر برایش یک «دکان دونبش» نیست. به خودم میقبولانم که اشکالی ندارد که حاتمیکیا که اینهمه جنگ جنگ میکند، «الفت»(مادر یونس در فیلم شیار ۱۴۳) را نمیبیند. به خودم میقبولانم که ندیدن «شیار ۱۴۳» از سوی حاتمیکیا بهواسطهی دلمشغولیهایش در جاهای دیگر است والا یک فیلمساز باآنهمه ادعا در مورد جنگ و جبهه چگونه ممکن است شکستن یک انسان، یک زن و یک مادر به نام الفت را در ۹۰ دقیقه «شیار ۱۴۳» نبیند؟ من همه اینها را به خودم میقبولانم؛ اما هنوز یک بخش از ادای تکلیف شرعی حاتمیکیا مجاهد علیه کیارستمی ناصبی برایم لاینحل مانده و واقعاً نمیتوانم آن را درک کنم. اینکه چرا حاتمیکیا مسئولیت بیدینی کیارستمی را بر گردن روحانی بختبرگشته و حجتالله ایوبی فلکزده میاندازد و چرا از آنان میخواهد که آن زندیق را به کیفر برسانند؟ چرا ایشان مجلس، قوه قضاییه، سپاه، جامعه مدرسین حوزهی علمیه قم یا دولت اصولگرای آقای احمدینژاد را مقصر یا دخیل در الحاد کیارستمی نمیدانند؟»
خب حالا که هر کی رسید یه چیزی از ظن خودش پروند، چرا من نپرونم؟! اما به خاطر اینکه به فیلمهای این دو کارگردان کشور، تعلّق خاطر دارم و سینمای هر دو رو پاک و شریف میدونم (با وجود اختلاف ۱۸۰ درجهای تو نوع فیلمسازیشون) بیشتر منظورم رو تو چند تا سؤال خطاب به این ۳ بشری که تو این صفحه ازشون مطلب نقل شد، میگم:
سؤالات من از آقای حاتمیکیا:
۱. اون سؤال تکراری که «چرا تو ۸ سال آقای احمدینژاد ساکت بودید و تو یه سال اخیر انتقاداتتون رو مطرح میکنید» برای من هم وجود داره و جواب قانع کنندهای براش پیدا نکردم.
۲. چه اشکالی داره کسی در زمان جنگ بره شمال و از سایر مشکلات مردم فیلم بسازه؟ مگه تو اون ۸ سال تنها مشکل مردم جنگ بود؟
سؤالات من از آقای کیارستمی:
۱. شما گفتید که سالهاست فیلم جنگی ندیدید. خب از کجا فهمیدید که فیلمهای حاتمیکیا مخاطب نداره، بییندهها دیگه حوصلهی فیلمهای جنگی ندارن، تصویر واقعی و به دور از قهرمان پردازی تو فیلمها وجود نداره، فیلمهای جنگی ما کپیبرداری سخیف و پیش پا افتاده از سینمای آمریکا است و…
۲. با چه مقیاسی میگید فیلمهای حاتمیکیا نمونده؟ تو داخل ایران که خیلی از فیلمهای ایشون تو خاطرهی مردم ثبت شده و اتفاقاً عموم مردم شاید غیر از «خانهی دوست کجاست» شما، فیلم دیگهای از شما ندیدن. پس تو ایران کفهی ترازو به نفع حاتمیکیاس؛ اما تو خارج طبیعیه که سینمای حاتمیکیا مطرح نمیشه. خیلی واضحه و فهمیدن این مطلب اصلاً نیازی به تلاش فکری نداره. فیلمهای شما موضوعات کلی و انسانی داره، به همین خاطر انتقاد و حساسیت کسی رو برنمیانگیزه و همه قبولش میکنن. از طرفی به خاطر نشون دادن خونههای خشتی و گلی و شهرهای ساده و دور از تکنولوژی و به تصویر کشیدن زندگی ابتدایی و بدون امکانات در ایران، مورد پسند جشنوارهها هم هست. هر چند فکر نمیکنم عمداً و به خاطر نگاه جشنوارهها عموماً به قصهی آدما و شهرهای کم امکانات پرداختید و تصورم اینه که چون سبک کاری شما طوریه که قصد ندارید چیزهای غیرواقعی مثل روسری پوشیدن زن پیش شوهر تو خونه و… تو فیلمهاتون باشه، از فیلمسازی شهری و آپارتمانی دست کشیدید و راهی روستاهای ایران شدید. اما به هرحال همونطور که خودتون برای آقای ضرغامی تعریف کردید جشنوارهها به فیلمهای سیاهنمایی در مورد کشورهایی مث آمریکا اجازه مطرح شدن نمیدن و برعکس به هر فیلمی که برعلیه ایران باشه یا تصویری بدوی از ایران ارائه کنه، توجه میکنن. اما حاتمیکیا پایهی غرب رو تو فیلماش زیر سؤال میبره، مگه عقلشون کمه که بیان به حاتمیکیا جایزه بدن و مطرحش کنن؟! وقتی دقیقا نقطهی مقابل اوناس؟ اونا ۸ سال با ما جنگیدن، حالا بیان به فیلمهای کسی که دقیقاً بر ضد جنگ تحمیلی اونا حرف زده، جایزه بدن؟! خود حاتمیکیا میگفت برای یکی از فیلما (فکر کنم آژانس گفت) رفته بودم جشنواره برلین. وقتی اون همه زرق و برق رو دیدم فهمیدم اصلاً اینجا جای ما نیس و نوک پیکان ما نباید توجه به چنین جایی باشه. چون اینا اصلاً داستان دیگهای دارن که با فکر و آرمان ما زمین تا آسمون فاصله داره.
۳. شما میگید جنگ مفهومی نداره اما چون جنگ به ما تحمیل شده پس دفاع خوبه و مشکلی با دفاع ندارید. خب پس مشکلتون با قهرمانپروری تو فیلمهای جنگی چیه؟ چه اشکال داره وقتی یه جنگ به کشوری تحمیل میشه، فیلمی ساخته بشه که مردم رو تهییج کنه و اونا رو به سمت «دفاع» از کشورشون متمایل کنه؟
سؤالات من از آقای زیباکلام:
۱. منظورتون از کارگردان دولتی چیه؟ اگه منظور اینه که با بودجهی دولت فیلم میسازه، لطفاً اسم چند تا کارگردان غیردولتی رو نام ببرید تا ما هم بدونیم!! شاید تنها کارگردان غیردولتی کیارستمی باشه. چون فیلمهاش فروش نداره و به قول خودش با عکاسی پول ساخت فیلمهاش رو به دست میآره. غیر از این یه مورد، آیا کارگردانی هست که از بودجه و امکانات دولتی برای ساخت فیلم استفاده نکنه؟! اما اگه منظورتون اینه که به سفارش دولت فیلم میسازه، اسم یکی از فیلمهایی که حاتمی کیا به سفارش ساخته و تمام دستوراتی که بهش دادن رو تو فیلم انجام داده، بگو! تا جایی که ما دیدیم خیلی از فیلم های ایشون موقع ساخت و بعدش توقیف شده و حتی وقتی که با امکانات جایی فیلم میسازه برعکس اهداف سفارش دهنده کار میکنه! مثلاً تو سریال «حلقه سبز» از طرف وزارت بهداشت قرار بوده برای تشویق مردم به اهدای عضو بعد از مرگ مغزی فیلم بسازه، اما اون چیزی که ما دیدیم، روح یارو مرگ مغزیه همهش دوس داشت تو دنیا بمونه و انگار فیلم داشت میگفت اعضای کسی که مرگ مغزی میشه رو پیوند نزنید! اون دوس نداره از دنیا بره!
۲. جشنوارههای حکومتی داخلی؟! جان؟! تا حالا نشنیده بودم کسی جشنوارهی فجر رو جشنوارهی حکومتی بدونه. فکر کنم وقتی جعفر پناهی و اصغر فرهادی و بانو رخشان بنی اعتماد از این جشنواره جایزه میگرفتن، اسمش حکومتی نبودا!
۳. منظورتون از اینکه حاتمی کیا الفت «شیار ۱۴۳» رو ندید، چیه دقیقاً؟ اگه منظورتون اینه که حاتمیکیا از این فیلم دفاع نکرده، که واقعاً حرف عجیبیه. چون اتفاقاً تو جشنواره حکومتی! فجر سال گذشته، حرفهای حاتمیکیا در دفاع از شیار۱۴۳ باعث شد داورا به این فیلم توجه کنن، وگرنه اولش از بخش مسابقه کنار گذاشته شده بود. اگه یادتون باشه حاتمیکیا حتی فیلم «چ» رو به نرگس آبیار و شیار ۱۴۳ تقدیم کرد. ضمنا حاتمیکیا هر جا رسیده از این فیلم تعریف کرده، من واقعاً معنی حرف شما رو نفهمیدم!
۴. زیاد نگران آقای ایوبی و روحانی و … نباشید؛ پیشنهاد میکنم یه کم نگران تغییر نظرات و حرفهای متزلزل خودتون باشید. شمایی که چند ماه قبل از انتخابات ۹۲ یه بار گفتید «بهتره اصلاح طلبان کاندیدای خودشون رو فراموش کنند و به آقای «قالیباف» رأی بدهند!» یه بار گفتید «بهترین گزینه برای دولت آشتی ملی آقای ناطقنوری است!» یه بار گفتید «اگر از حالا تا ۲۴ خرداد ۹۲ تحول خاصی رخ ندهد، رئیسجمهور آینده دکتر علیاکبر ولایتی خواهد بود.» و از بین همهی اینها از آقای روحانی حمایت کردید! و البته بعدها رأی آوردن آقای روحانی رو شانسی و تصادفی دونستید! شمایی که مدام از آزادی بیان و تحمل نظر مخالف و نیاز به وجود فضای انتقاد صریح حرف میزنید؛ ولی تحمل نظر هم حزبی خودتون رو هم ندارید و بهش احترام نمیذارید! زمانی که الهه راستگو در شورای شهر از آقای شهردار فعلی حمایت کرد، شما این کار رو غیراخلاقی و غیردموکراتیک دونستید! از نظر شما چون راستگو، نمایندهی حزبش بوده پس باید نظر حزب رو اعمال میکرده نه نظر خودش رو! من نمیدونم فرق این با دیکتاتوری چیه!! شاید دموکراسی از نظر شما اینه که اگه یه جا بین انتخاب درخت تنومند و چوب خشک گیر کردیم، در صورتی که حزب ما طرفدار چوب خشک باشه، باید وجدانمون رو زیر سؤال ببریم و به چوب خشک رأی بدیم! (این یه مثال اغراق شده بود، منظورم اشخاصی که در اون انتخابات بودن، نبود!)
سؤال من از مردم:
۱. چرا ماها عادت کردیم جناح سیاسیمون رو به منطق و وجدانمون ترجیح بدیم؟! یعنی واقعاً فکر میکنیم حاتمیکیا به خاطر حسودی به اصغر فرهادی و کیارستمی و… انتقاد میکنه؟! به قول خودش چرا جریانی که حرفش اینه که ما یادمون رفته اصلاً برای چی انقلاب کردیم و فراموش کردیم آرمان هامون چی بود و برای چی این همه شهید دادیم، الآن تو اقلیت قرار گرفته؟! آقا کل حرف اینه که یه سری آدم یه انقلابی رو به پا کردن، برای پابرجا موندنش هم کلی زحمت کشیده شده و کلی آدم کشته شده، الآن یکی اومده نگاههای مردم این زمونه رو با نگاه آدمایی که انقلاب رو شروع کردن و بعد تو جنگ پاش واستادن، مقایسه میکنه و می گه چرا ما اینطوری شدیم؟ ما قبلاً نگاهمون به آسمون بود، الآن نگاهمون به زمین و فرش قرمز زیر پامون افتاده. فیلمسازی این نیس که فقط مشکلات رو بگی و بعد ته فیلم بیننده رو ول کنی به امون خدا. باید تو فیلمت از مشکلات بگذری. بله باید مشکلات رو مطرح کرد؛ ولی نباید توش بمونی. فیلمی که بیننده رو با امید از روی صندلی سینما بلند نکنه، ارزش این همه تقدیرنامه و جایزه رو داره؟! اینا حرفاییه که من از حاتمی کیا تو این یک سال اخیر شنیدم، من واقعاً نمیفهمم مشکل این حرفا چیه و از طرفی چرا این همه آدم به تقابل با حرفهای آقای حاتمیکیا بلند شدن. اصغر فرهادی و کیارستمی و جعفر پناهی همه بهونهس. اگه یه روزی از زبون همین آدما، چنین حرفایی بیرون بیاد، همین اتفاقی که برای حاتمیکیا افتاد برای اونا هم میافته. به خاطر اینکه رودرروی جریانی قرار میگیرن که فقط به سیاست و فکر سیاسی و حزبی خودش فکر میکنه و برای رسیدن به هدفش از هر وسیلهای حتی له کردن آدمای بزرگ و کسایی که تو یه جاهایی بهشون مدیونیم، استفاده میکنه. الله اعلم! من که سردر نیاوردمم آخرش.